ابراهیم عمران، روزنامه نگار، در انتقاد به تلویزیون با پیش کشیدن بحث فیلم پیرپسر در هم میهن نوشت: بعد از چندی که چشمم به ساعت نشیمن افتاد و بیست و سی را رد کرده بود؛ یادم افتاد که در گذشته نه چندان نزدیک، گهگاهی مخاطب خبر شبکه دو در این زمان بودم. بر طبق عادت مألوف از شبکه ای که این روزها بیشتر نگاهش می کنم که درباره پخت غذاهاست و آرامش خاصی دارد؛ پریدم به بیست و سی! کمی که گذشت گزارشی پخش کرده بود و از مردم درباره مهمترین کار، بعد از جنگ 12 روزه می پرسید. از کوچه، خیابان و بازار گذشت تا رفتن به قهوه خانه؛ در لوکیشن اش بود. در بدو ورود به آنجا قلیان های خوانسار و رده پایین تر بودند که میزانسن و دکوپاژ پرقدمتی داشتند و نیاز نبود تصویربردار و تدوینگر احتمالی، زیاد به خودش زحمت دهد تا نمایی درخور ایجاد کند. گزارشگر به یاد نام اش؛ سلامی به همه مشتی های قلیون کش کرد! و آنان نیز جواب هایی دادند. گفتم، دم تلویزیون گرم که این قشر از دوستداران دود و دم را هم داخل شهروندان حساب آورد. چه که تابه حال اگر هم تصویری از این دست آدم ها پخش می شد، در مضرات دود و قلیان بود که فی نفسه نادرست هم نیست. در دل گفتم، حالیه که همه مردم یک صدا بعد از آن 12 روز جانفرسا با هم در نقطه ای اشتراک دارند؛ چه خوب که تلویزیون هم، همه آنها را در یک قاب می بیند و فرقی نمی گذارد. از کاسب، کارمند، بازاری، پیک موتوری و راننده، همگی در میزانسنی مشترک سخن می گویند و چه خوب که مدیران تلویزیون هم این مهم را دریافتند که دیدن و شنیدن صدا و ایده همگان هست که به صواب نزدیک تر است. در این خشنودی لحظه ای بودم که مجری پیش مقدمه ای از فیلمی گفت. تا چنین آغاز کرد؛ ناخودآگاه گفتم، باید درباره فیلم پیرپسر اکتای براهنی باشد؛ فیلمی که از بدشانسی آوردن، دست کمی از شانس پزشکیان در یک سال ریاست جمهوری اش نداشت! بگذریم که چه گذشت تا فیلم، رنگ اکران گیرد و با پیش فروش فراموش نشدنی اش؛ نشان از فروش بالا می داد که جنگ و پساجنگ، جان این فیلم را گرفت. القصه، تلویزیون در یک چرخش ناگهانی به نسبت گزارش قبلی که همگان را به میدان آورده بود؛ این بار پنبه فیلم را با چند مصاحبه زد. به همین راحتی، بی آنکه از موافقان فیلم بگوید با چند منتقد مشخص شده که انتقاد ساختاری و مفهومی به فیلم داشتند در یک برداشت خاص، بار دیگر ماهیت تک بعدی خود را نشان داد. حتی توییت هایی را نشان می داد که از فیلم ناخرسند بودند. ولی از آن طرف نگفت که جمعیت زیادی هم آن را از بهترین کارهای چنددهه اخیر می دانند. حتی آن چندهزار نفری که در شب اکران جشنواره، فیلم را دیدند و توصیف های خوبی از آن داشتند را به نوعی متهم به بزرگ نمایی دانست و این اشتیاق آنان را برای مخاطب عام، پروپاگاندای رسانه ای به نحوی معنا کرد. حال اصلاً کاری به کیفیت فیلم ندارم و بحث آن، اینجا هم نیست. مهم رویه ای است که در یک باکس خبری و در چنددقیقه ناگهان تغییر موضع می دهد. مشکل اصلی همان تک نظری و اناالحقی است که گریبان مدیران تلویزیون به ویژه بخش خبرش را گرفته است. صدای همگان در تلویزیون جایی ندارد. بی جهت نیست که این روزها روزنامه نگاران اصلاح طلب خواستار گرفتن آنتن تلویزیونی برای خود هستند. آن هم ذیل همه قوانین موجود و با احترام به هرآنچه خطوط ترسیم شده می گوید. شاید دادن آنتن و گرفتن شبکه، آرزویی محال و دور باشد. ولی دست کم به روزنامه های دوطرف ماجرا (منظور رسانه هایی که در دو طیف نامگذاری شده شناخته می شوند) این اجازه داده شود، ساعاتی طی روز دیدار تصویری و شنیداری با مخاطب داشته باشند. ساعتی به روزنامه هایی چون کیهان، اطلاعات، جوان و رسالت و از سویی دیگر، زمانی هم به شرق، اعتماد، هم میهن و ایران. آری می توان با کمی دوراندیشی و اندکی تحمل مخالف، صدای اینترنشنال و بی بی سی را برای مدت مدیدی خاموش کرد. به کاربلدان این عرصه در روزنامه ها فرصت دهید. صفحه جدیدی در تلویزیون ایجاد کنید. می توان مخاطب قهرکرده سال های اخیر را دوباره جذب تلویزیون کرد. اگر هم زمان از قهوه خانه، کوچه و بازار گزارش گرفتید، پشت بندش گزارش یک سویه پخش نکنید؛ که این کار، مخاطب برای تان اضافه نمی کند. حتی آن مخاطبی که از سر عادت گهگاهی آنتن را به سمت تان برمی گرداند نیز، فراری می دهد. اتفاقاً قهوه خانه و کافه را باهم رصد کنید. دود قلیان با گرمای قهوه را با هم ببینید. فرجام شان، باورپذیری بیشتر مخاطب است به تلویزیونی که قرار بر ملی بودن آن بود... |