 فرارو استیون کوک، کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه شورای روابط خارجی آمریکا به نقل از نشریه فارن پالیسی، هشت ماه پس از فروپاشی نظام اسد، سوریه همچنان مرکز بی ثباتی و آشوب در قلب شامات باقی مانده است. موج جدیدی از خشونت های خونین که هفته گذشته استان سویدا را درنوردید، بار دیگر پرده از دور باطل درگیری های فرقه ای، قومی و قبیله ای برداشت که پس از فرار بشار اسد به مسکو، سراسر کشور را شعله ور ساخته است. این واقعیت ها، تمامی شعارها و روایت های خوش بینانه سیاستمداران درباره عزم احمد الشرع رییس جمهور خودخوانده برای ساخت سوریه ای برای همه سوری ها را نقش بر آب می کند. هیچ کس نمی داند احمد الشرع که زمانی فرمانده گروهی افراطی بود و مدتی نیز نامش در فهرست تحت تعقیب آمریکا با جایزه نقدی قرار داشت، چگونه کشوری بحران زده را اداره خواهد کرد؛ و البته تردیدها درباره آینده او کاملاً بجاست. پاسخی هم برای شکاف های ژرف در جامعه سوریه وجود ندارد؛ همان زخم های کهنه ای که بازیگران این بحران، بی رحمانه برای دستیابی به قدرت، آن ها را عمیق تر کردند. این وضعیت، فضای کنونی را به زمانی نامناسب برای مداخله وسیع آمریکا تبدیل ساخته است؛ با این حال، واشنگتن هنوز می تواند گام هایی بردارد تا امید سوری ها برای رسیدن به حداقلی از آرامش زنده بماند. برای رسیدن به این هدف، دونالد ترامپ باید از نفوذ خود نزد رهبران منطقه بهره ببرد؛ او باید با تعیین خطوط قرمز برای همسایگان سوریه، آن ها را ترغیب کند تا مسیر بازسازی، توسعه و ادغام دوباره سوریه در نظم منطقه ای را هموار سازند. تحقق این هدف، هرگز مستلزم تعهد واشنگتن به بازسازی اساسی سوریه نیست؛ رویکردی که با توجه به سابقه ناکام آمریکا در مهندسی سیاسی و اجتماعی در جهان، آشکارا غیرمنطقی به نظر می رسد. آنچه اهمیت دارد، به کارگیری هوشمندانه سرمایه دیپلماتیک در میان قدرت های منطقه ای است. شاید صحبت از اهرم فشار اغراق آمیز باشد، اما اگر تاکنون رییس جمهوری در آمریکا به چنین اهرمی دست یافته باشد، بی تردید ترامپ است و باید از این ابزار در قبال بحران سوریه بهره گیرد. طرح ترامپ و معمای ترکیه-اسراییل؛ واشنگتن در تله توازن منطقه ای هر گونه طرح ترامپ برای سوریه ناگزیر باید به مسئله اسراییل و ترکیه نیز بپردازد. از زمان حادثه کشتی ماوی مرمره در سال 2010 ؛ زمانی که نیروهای ویژه اسراییل 9 شهروند ترک و یک آمریکایی را در جریان تلاش برای شکستن محاصره دریایی غزه به قتل رساندند، روسای جمهور آمریکا همواره مجبور بوده اند میان این دو متحد کلیدی، یکی عضو ناتو و دیگری با روابطی ویژه با ایالات متحده نقش متوازن کننده را ایفا کنند. روابط پرتنش میان ترکیه و اسراییل طی پانزده سال گذشته همواره برای واشنگتن چالش برانگیز بوده، اما هیچ گاه تا مرز یک بحران جدی پیش نرفته است. در نگاه تصمیم سازان آمریکایی، اظهارات تند و گاه توهین آمیز رجب طیب اردوغان علیه اسراییل همواره مایه نگرانی و عاملی مخرب تلقی می شد؛ با این وجود، تا زمانی که تهدیدهای او برای آزادسازی مسجدالاقصی در حد شعار باقی می ماند، واشنگتن ترجیح می داد آن ها را نادیده بگیرد. در همین حال، اسراییل نیز با برگزاری رزمایش های گسترده در قبرس و در مقابل دیدگان نیروهای ترکیه ای، به قدرت نمایی نظامی خود ادامه می داد، اما تا زمانی که این نمایش ها به سطح مانور نظامی محدود می شد، آمریکا چندان احساس خطر نمی کرد. در مجموع، طی پانزده سال اخیر، بیشتر کارشناسان در واشنگتن معتقد بودند که احتمال درگیری نظامی واقعی میان ترکیه و اسراییل بسیار ناچیز است. اسراییل اکنون ترکیه را به چشم یک دولت دشمن می نگرد و در چارچوب سیاست امنیتی خود مصمم است مانع از شکل گیری هرگونه تهدید در مرزهایش شود. این سیاست، به طور غیرمستقیم، ترکیه را نیز در بر می گیرد؛ کشوری که گرچه با اسراییل مرز مستقیم ندارد، اما نفوذ گسترده ای بر سوریه، همسایه استراتژیک اسراییل پیدا کرده است. سوریه پس از اسد؛ فرصت طلایی ترکیه سقوط ناگهانی اسد، دریچه ای بی سابقه پیش روی ترکیه گشود تا سوریه را مطابق با منافع و ارزش های حزب عدالت و توسعه بازآفرینی کند. حضور پررنگ تر ترکیه در سوریه، نه تنها مسیر خودمختاری کردها را سد می کند، بلکه فرصت های اقتصادی عظیمی برای آنکارا به همراه دارد، جایگاه دائمی این کشور را در قلب شامات تثبیت می کند و موقعیت اردوغان را به عنوان رهبر جهان اسلام تقویت و برجسته می سازد. در چنین شرایطی، تلاقی و تقابل منافع آنکارا و تل آویو در خاک سوریه، امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. ترامپ پیش از ورود به کاخ سفید تاکید کرده بود که سوریه جنگ ما نیست و این گزاره، واقعیتی آشکار بود؛ اما این به معنای انفعال واشنگتن نخواهد بود. ترامپ قرار نیست روابط سرد اسراییل و ترکیه را ترمیم کند؛ چرا که هیچ یک تمایلی ندارند؛ اما نزدیکی شخصی اردوغان به ترامپ و دِین نتانیاهو بابت حملاتش به تأسیسات هسته ای ایران، به رییس جمهور آمریکا این فرصت را می دهد که هر دو طرف را به پذیرش تصمیمات خود وادارد. در چنین شرایطی، ترامپ می تواند طرح خود را به صورت یک بسته بپذیر یا رد کن به همه بازیگران کلیدی، از اسراییل و سوریه گرفته تا ترکیه و کشورهای خلیج فارس ارائه کند. پنج بند کلیدی طرح ترامپ؛ نقشه راه جدید برای بازسازی سوریه طرح ترامپ برای سوریه پنج بند کلیدی خواهد داشت: الف - ظرف شش ماه، اسراییل موظف است از منطقه حائل خودخوانده عقب نشینی کند؛ این منطقه بر اساس توافق با دولت سوریه، به مدت پنجاه سال به عنوان منطقه ای غیرنظامی تحت نظارت کمیته ای متشکل از نمایندگان آمریکا، اسراییل و سوریه باقی خواهد ماند. همچنین، دو طرف باید تدابیری برای ایجاد اعتماد متقابل و تثبیت خطوط آتش بس 1974 اتخاذ کنند. ب - ترکیه اجازه ایجاد پایگاه نظامی در خاک سوریه را نخواهد داشت و باید ظرف دوازده ماه از عفرین و مناطق اطراف آن عقب نشینی کند. ج - مسئولیت تأمین مالی بازسازی اقتصاد سوریه به عهده عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی گذاشته می شود. د - شرکت های ترکیه ای، محور اصلی بازسازی زیرساخت های سوریه خواهند بود. و - ادغام سوریه در منطقه با احیای روابط دیپلماتیک و اقتصادی انجام خواهد شد و تحریم های آمریکا، تا زمانی که دولت سوریه به این توافقات پایبند بماند، تعلیق خواهد بود. مزیت این طرح در آن است که مسیر بازسازی و توسعه سوریه را با تکیه بر موقعیت ژئوپلیتیک منحصربه فرد این کشور به چرخه ای خودتقویت کننده تبدیل می کند؛ ظرفیتی که دونالد ترامپ، با تجربه ای قابل توجه در عرصه املاک و سرمایه گذاری، به خوبی به ارزش آن واقف است. کافی است نقشه را ورق بزنیم: شهر غازیانتپ در ترکیه، اگرچه 710 مایل با استانبول فاصله دارد، اما تنها 80 مایل تا حلب است. پیش از آغاز بحران سوریه و در دوران طلایی روابط میان آنکارا و دمشق، تجارت میان جنوب شرق ترکیه و شمال غرب سوریه به شکوفایی چشمگیری رسیده بود و هیچ مانعی وجود ندارد که این رونق دوباره تکرار نشود. سوریه می تواند به گذرگاهی استراتژیک میان خلیج فارس، آناتولی، اروپا و حتی فراتر از آن تبدیل شود و از مزایای تجاری و سرمایه گذاری این کریدور، بهره ای فراوان ببرد. طرح ترامپ برای سوریه، هیچ شرط ایده آلیستی یا آرمانی درباره شیوه حکمرانی احمد الشرع تعیین نمی کند؛ نه فراگیر بودن و نه حتی عمل گرایی. شاید این رویکرد برای برخی ناظران، به ویژه در سایه سابقه عملکرد الشرع در ادلب و اصول قانون اساسی جدید سوریه که در ماه مارس اعلام شد و چندان امیدآفرین نبود، ناامیدکننده باشد. اما آنچه اینجا محوریت دارد، واقعیات صحنه است؛ و ترامپ در ریاض به روشنی نشان داده که علاقه ای به پروژه ملت سازی و مهندسی اجتماعی ندارد. اما اگر ترامپ بتواند با اعمال نفوذ و قدرت خود، ماجراجویی های اسراییل و ترکیه را مهار کند، راه را برای سرمایه گذاری و تجارت گسترده ترک ها، سوری ها، اردنی ها، سعودی ها، اماراتی ها و سایر بازیگران منطقه ای هموار خواهد ساخت. حتی اگر این طرح تنها به طور نسبی موفق شود، برای همه طرف ها حتی برای اسراییلی ها منافع ملموسی به همراه خواهد داشت. بی تردید، می توان به این رویکرد ایراد گرفت که بیش از اندازه بر جبر اقتصادی تکیه دارد؛ اما با حضور چهره هایی چون احمد الشرع، دونالد ترامپ، رجب طیب اردوغان، بنیامین نتانیاهو، محمد بن سلمان، محمد بن زاید و تمیم بن حمد آل ثانی، ایجاد یک چارچوب حداقلی برای بازسازی و توسعه، یک گزینه پیش رو است. امروز، سوریه یکی از معدود فرصت های طلایی برای تحقق سناریوی آمریکاست. |