خیلی ها از J-20، جدیدترین جنگنده پنهان کار چین که به نام اژدهای نیرومند شناخته می شود، به عنوان یک شاهکار فناوری و نماد ظهور چین، به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان و یک قدرت نظامی در حال رشد، صحبت می کنند. اما این جنگنده یک پاشنه آشیل دارد که ممکن است برای چینی ها دردسرساز شود. نقطه ضعف جی 20 مربوط به طراحی یا فناوری پیشرفته به کار رفته در آن نیست. این نقطه ضعف چیزی نیست به جز بی تجربگی رزمی خلبانان آن! مردان و زنانی که قرار است این جنگنده مرگبار را هدایت کنند، هرگز در هرج ومرج و آشفتگی یک جنگ واقعی شرکت نکرده اند. این عدم مواجهه با واقعیت های نبرد، یک نقطه ضعف بزرگ محسوب می شود.  وقتی دوری از جنگ تبدیل به نقطه ضعف می شود نیروی هوایی ارتش چین (PLAAF) از سال 1979 میلادی به بعد در هیچ درگیری بزرگ نظامی شرکت نداشته و این باعث ایجاد شکاف تجربه قابل توجهی در مقایسه بین آن ها با خلبانان مجرب آمریکایی و متحدان آن شده است. در فضای پرتنش و پر ریسک نبردهای هوایی مدرن، این عامل انسانی (توانایی تطبیق و تصمیم گیری آنی زیر آتش دشمن) می تواند بدون توجه به توانایی های فنی جنگنده J-20 روی کاغذ، به پاشنه آشیل نیروی هوایی ارتش چین تبدیل شود. مهم ترین بحثی که مطرح می شود این است که خلبانان جنگنده J-20 تا چه حد در موقعیت های واقعی مؤثر خواهند بود؛ این موضوعی است که در مورد توانایی واقعی نیروی هوایی ارتش چین در جنگ مدرن بی پاسخ مانده است. برخورد فناوری با تجربه در تاریخ نبرد هوایی در دنیای هوانوردی نظامی، فناوری تنها بخشی از معادله است و عامل انسانی (تجربه، شهود و انعطاف پذیری در لحظات پرتنش) به همان اندازه اهمیت دارد. به عنوان مثال، آمریکا به طور گسترده ای در درگیری های نظامی مشارکت داشته و تجربیات زیادی درباره آموزش نظامی، اعزام به میدان نبرد و بازگشت از جنگ کسب کرده است. خلبانان آمریکایی در سخت ترین جنبه های جنگ هوایی، از نبرد هوایی نزدیک (dogfight) گرفته تا حمله به اهداف زمینی و پشتیبانی هوایی و بمباران راهبردی در جنگ هایی مثل ویتنام و عراق حضور داشته اند و هر نبرد برای آن ها به منزله درس ارزشمندی بوده که از زمان تجربه عملیات Ironhand در ویتنام تا به امروز نسلی از خلبانان را تربیت کرده که می توانند زیر آتش دشمن، به بهترین نحو ممکن وارد عمل شوند. اما در سوی دیگر، خلبانان نیروی هوایی ارتش چین، چنین تجربه ای از جنگ واقعی ندارند. چرا که آخرین جنگ چین در سال 1979 میلادی با ویتنام بود که در آن نیز برای جلوگیری از تشدید درگیری با شوروی، از نیروی هوایی استفاده نشد. گرچه در سال های بعد از آن، نیروی هوایی چین رشد و نوسازی داشته ولی باعدم تجربه واقعی جنگ، شکاف بزرگی در مهارت های عملیاتی باقی مانده است. تمرین و شبیه سازی هرگز نمی تواند واقعیت ترس، آدرنالین وعدم قطعیت در میدان جنگ را بازسازی کند.  روان شناسی جنگ: فراتر از آموزش درنتیجه هرگز نباید بعد روانی جنگ را دست کم گرفت. تجربه نبرد، سطحی از اعتمادبه نفس و استقامت روانی ایجاد می کند که صرفاً از طریق تمرین به دست نمی آید. کسانی که در آسمان دشمن پرواز کرده و مأموریت های دشوار جنگی را انجام داده اند، انعطاف ذهنی لازم برای لحظات بحرانی را دارند و همین برتری می تواند تفاوت میان مرگ و زندگی را در یک نبرد رقم بزند. خلبانان J-20، هر چقدر هم که آموزش دیده باشند، ممکن است در جنگ هوایی واقعی دچار شوک واقعیت شوند؛ جایی که تصمیمات در کسری از ثانیه گرفته می شود و اغلب سرنوشت آن ها در دوئل های یک به یک تعیین می شود.  پرسش های رزمی و چالش های جنگ واقعی از لحاظ فناوری، ممکن است J-20 با بهره گیری از قابلیت پنهان کاری و آویونیک پیشرفته، روی کاغذ نسبت به رقبا برتری تاکتیکی داشته باشد، اما حتی همین فناوری هم نمی تواند نبود تجربه را جبران کند. در نبرد واقعی، توانایی سازگاری، پیش بینی حرکات دشمن و استفاده از ابهام و اصطکاک جنگ نقشی کلیدی خواهد داشت و بدون این ویژگی ها، حتی پیشرفته ترین هواپیماها هم به هدف آسانی تبدیل خواهند شد. تردیدی نیست که جنگ مدرن، با جنگ های گذشته چین بسیار متفاوت است؛ نبردهای امروزی شامل جنگ سایبری، جنگ الکترونیک و موشک های پیشرفته هستند که میدان نبرد را به محیطی چندبعدی و پیچیده تبدیل کرده اند. در نتیجه خلبانان نه تنها باید هوانوردان ماهری باشند، بلکه باید درک درستی از عملیات مشترک با نیروهای زمینی، دریایی و سایبری داشته باشند.  سیاست خارجی و فقدان تجربه، مانعی برای چین در صورت وقوع جنگ، جنگنده های J-20 نه تنها با دشمنانی با نیروی هوایی پیشرفته روبه رو می شوند، بلکه با کشورهایی مانند آمریکا، اعضای ناتو، ژاپن و هند مواجه خواهند شد که تجربه رزمی گسترده دارند. این شکاف تجربه ای ممکن است مانع تطبیق تاکتیکی نیروهای چینی با دشمنانی شود که روش های آنان را خوب می شناسند. درعین حال خطر محاسبه اشتباه نیز مطرح است. نداشتن تجربه ممکن است باعث غرور کاذب یا اشتباه در تصمیم گیری شود. ترس و فشار روانی اولین مواجهه واقعی با نبرد می تواند باعث تردید، خطا یا حتی نتایج مرگبار شود. در چنین شرایطی، ارزش تجربه به شدت خود را نشان می دهد.  فناوری بدون تجربه = شکست در پیشرفته بودن جنگنده J-20 شکی وجود ندارد ولی همین ممکن است برنامه ریزان نظامی چین را دچار اعتمادبه نفس کاذب کند. چرا که تکیه صرف بر فناوری، بدون وجود تجربه کافی در کابین، ممکن است منجر به اشتباهات مرگباری شود. تاریخ نشان داده که اگر اپراتورهای سیستم ها، آمادگی لازم را نداشته باشند، حتی پیشرفته ترین سیستم ها نیز ممکن است شکست بخورند. شبیه سازی ها مفیدند، اما نمی توانند آشوب و فشار جنگ واقعی را بازسازی کنند؛ آموزش خلبانان ارتش چین هم احتمالاً قادر نخواهد بود تا آن ها را برای غیرقابل پیش بینی بودن یک موقعیت جنگی واقعی آماده کند. و همین شکاف تجربه ای ممکن است در صورت بروز جنگ، کل نیروی هوایی چین را به شدت دچار ضعف کند. نبود تاکتیک و استراتژی سازمان یافته به دلیل بی تجربگی، احتمالاً منجر به عملیات های پراکنده یا فرصت های از دست رفته خواهد شد و ازآنجاکه در جنگ مدرن، ادغام با دیگر نیروها (ازجمله متحدان) سرنوشت ساز است، بدون خلبانان باتجربه، ارتش چین ممکن است درک و آمادگی لازم برای چنین عملیات های ترکیبی را نداشته باشد.  درمجموع، گرچه جنگنده J-20 یا اژدهای نیرومند، گام قابل توجهی در پیشرفت هوانوردی نظامی چین محسوب می شود، اما بی تجربگی خلبانان آن یک نقطه ضعف جدی در مسیر خواهد بود. جنگ در قرن 21 نیازمند خلبانانی است که علاوه بر تجربه کافی، بتوانند از فناوری پیشرفته هواپیما بهره برداری کنند. در نتیجه و در بین تنش های فزاینده منطقه، چالش واقعی برای ارتش چین، نه صرفاً عملکرد فنی J-20 بلکه مهارت و تطبیق پذیری خلبانان آن خواهد بود. همین احتمالاً J-20 را در سخت ترین لحظات جنگ، به دردسر خواهند انداخت؛ چرا که کمبود دانش و تجربه کافی در استفاده بهینه از پیشرفته ترین موشک ها در بین خلبانان، آن هم در شرایطی که هر ثانیه و هر تصمیم می تواند مرگ وزندگی را رقم بزند، سرنوشت ساز خواهد بود. تجربه تاریخ نشان داده که موفقیت در جنگ تنها به ابزار بستگی ندارد، بلکه به انسان هایی که هنر نظامی را درک کرده و به کار می گیرند نیز برمی گردد. منبع: خبرآنلاین |