روزنامه اعتماد در یادداشتی از بی مهری ها با ساختمان دیرینه سال تئاتر شهر گلایه کرده است. این روزنامه نوشت: تئاتر همواره هنری مکان مند و زمان مند بوده. مکان مندی اش به این معناست که تئاتر در یک فضای فیزیکی خاص رخ می دهد و این فضا بر تجربه تماشاگر و اجرا، تاثیر زیادی داشته. اگرچه هنرهای جدید اجرایی مثل پرفورمنس، قاعده مکان تئاتری را شکسته اند و از آن رد می شوند و خود را به عرصه گذر و خیابان رسانده اند اما هنر تئاتر از همان طلیعه های نخستینش در یونان باستان، بعد از کارناوال هایی که در ستایش رویش دوباره جهان به راه می انداختند، در تئاترون اجرا می شد. تئاترون، فضایی برای اجرا در معماری شهری بود؛ فضایی برای تماشا، تعامل وگفت وگوی مردمی که به قصد تماشا می آمدند اما همان جا با هم ارتباط می گرفتند و با هم در دیدن و شنیدن اجرایی شریک می شدند. گاهی از صبح راه می افتادند و قوت روزانه شان را هم باخود می آوردند و تا غروب به تماشای نمایش می نشستند. مکان های تئاتری در ایران اما با اینکه سویه های تاریخی و اجتماعی زیادی با خود دارند، معمولا در فرسودگی زمان از بین رفته اند و چندان چیزی ازشان باقی نمانده. نمونه اش تکیه دولت یا تئاترهای روبه ویرانی لاله زار یا تئاترهایی که در شهرهای مختلف ایران روزگاری برو بیایی داشته اند و حالا متروک و رو به ویرانی اند. در سال های اخیر که تئاترشهر که یکی از نمادهای باقدمت در تئاتر است، درنهایت بی توجهی به سر می برد و این روزها با یک چیدمان از ویرانه ای در جنگ در میانه حصارهایی که قرار است تدبیری برایشان اندیشیده شود، بیش از پیش آشفته می نماید، یا مکان های تئاتری از دست رفته بیش از پیش به چشم می آید. تئاتر شهر در این سال ها دستخوش تغییرات زیادی بوده، یک روز حصارکشی اش می کنند، روزی دیگر حصارها را برمی دارند، روزی بنایی می سازند در مجاورتش، روزی دیگر یکی از عمیق ترین و شلوغ ترین ایستگاه های متروی تهران را درست زیر این سازه بنا می کنند و روزهای اخیر که چیدمانی از خانه ای ویرانه از جنگ را در ورودی اش می کارند. حالا سال هاست که کارشناسان می گویند بنای قدیم تئاترشهر باید تعمیرات اساسی شود وگرنه رو به ویرانی است. این سازه قدیمی که بهمن ماه امسال 53ساله می شود، عمری در حدود تکیه دولت دارد؛ از روزی که ساخته شد تا روزی که با خاک یکسانش کردند. هر وقت از روبه روی بانک ملی شعبه بازار رد می شوم به این فکر می کنم که جای این سازه، پیش تر از اینها چه سازه بزرگ و در زمان خودش عجیب و باشکوهی لم داده بوده است: تکیه دولت ! سازه ای که روزگاری بلندترین ساختمان تهران بوده و نماد این شهر و حالا هیچ اثری از آن باقی نمانده، گویی که اصلا نبوده. احتمالا با این روند، روزی هم سازه تئاتر شهر نیست شود و هیچ اثری ازآن باقی نماند؛ تنها در کتاب های تاریخ و تاریخ تئاتر، نشانی از آن بشود پیدا کرد، مثل تکیه دولت یا در نقاشی ای قدیمی، آن هم اگر کسی مثل کمال الملک پیدا شود. مکان های تئاتری قدیمی مثل تئاترشهر و چه بسا قدیمی تر از آن کم نیستند. تئاتر فردوسی و تئاترهای دیگر لاله زار که حالا هیچ کدامشان بازسازی نشده اند و به قول خسرو خورشیدی، استاد طراحی صحنه که در کتابی به نام آن روزگاران تهران همه این تئاترها و سردرهایشان را طراحی کرده، دیگر چندان نشانی از آن تئاترها باقی نمانده به جز یکی، دو مورد همه رو به ویرانی اند و در حال فراموش شدن یا انبار لوازم برقی و لامپ بازار لوسترفروشان لاله زارشده اند. تکیه دولت؛ روایت مدفون شده به نشانی کتاب هایی که درباره تکیه دولت نوشته اند، این مکان اجرای وسیع بعد از دوران اوج و شکوهش با اجراهای تعزیه و آن همه اتفاقات تاریخی که از سرش گذشته، در روزگاری متروکه می شود ولی همچنان امید اجرای تئاتر در آن بوده اما آن قدر متروکه می ماند که روزی سازه ای برای بانک به جایش سبز می شود. حالا بانک ملی شعبه بازار به جایش سر بلند کرده اما نه از آن شکوه تکیه دولت خبری هست و نه از صدای همهمه مردمی که به خصوص در ماه های محرم و صفر، پاتوقشان در دو نوبت صبح و عصر آنجا بود و نه از دسته اجراگران تعزیه با ابزار و بساط و بندیل های صحنه شان. در هر گذار از این گذر، می شود تکیه دولت را تخیل کرد با آن سقف پارچه ای و ستون های بلندش و کسی که دارد از پله های روی سقف بالا می رود تا سقف پارچه ای را احتمالا تنظیم کند. تکیه دولت، روزگاری روزها و شب های مملو از مردمی را پشت سر گذاشته و چه حافظه تاریخی در آن نهفته است؛ از رخدادها و اتفاقاتی که در آن سال ها در صحنه این تماشاخانه رخ داده، از تشییع جنازه ناصرالدین شاه و فتحعلی شاه قاجار از آنجا تا تشکیل مجلس موسسان در تکیه دولت برای انتخاب رضاشاه پهلوی و عزل محمدعلی شاه. تازه اینها تنها تاریخ مکتوب شاهان در قدرت ازاین مکان است، چه بسیار مردمانی که در تکیه دولت روزگارشان را گذراندند و به روایت هایی گوش دادند و گذشتند که آن خود تاریخ دیگری است که البته چندان چیزی جز در خاطره پیران از آن به جای نمانده است. در ایران دوره ناصرالدین شاه قاجار، شاه هنردوست، برای نخستین بار مکانی برای اجرا در ایران ساخت. مکانی که در آن اجراگران و بازیگران گردهم بیایند و روایتی را نمایش دهند اگرچه در بسیاری کتاب ها گفته می شود که به خاطر خرده هایی که به ناصرالدین شاه قاجار گرفتند، او این مکان اجرا را مکانی برای اجرای تعزیه، اعلام کرد. هنر اجرایی دینی که نشان از توجه شاه به دین و مکانی برای تجمع شاه و مردم برای دیدن اجرایی مذهبی بود. بسیاری از پژوهشگران ازجمله بهرام بیضایی و جمشید ملک پور براین باورند که ساختمان تکیه دولت براساس طرح معماری کاروانسراها و میدان ها و تکیه های قدیمی تر که در فرهنگ ایرانی رواج داشته، ساخته شده و معماری ایرانی-اسلامی در آن کاملا مشهود است. آن ها با ارایه سند و مدرک از زمان ساخت تکیه دولت که پس از پایان کاخ شمس العماره در سال 1284 ه. ق آغاز شده و در سال 1290 تمام شده. براساس اسناد، شاه در 1290 برای اولین بار به اروپا سفر کرده و ساخت تکیه دولت قبل از سفر شاه به فرنگ است و معماری آن کاملا منطبق بر معماری ایرانی- اسلامی است و ملهم از اروپا نبوده و کارکردش هم تئاتر اروپایی نبوده و اجرای نمایش تعزیه و گاهی نمایش های ایرانی دیگردر تکیه دولت مدنظر بوده است که براساس اسناد به جا مانده این نظر، قابل قبول تر است. اما برخی تاریخ نویسان ازجمله کارلا سرنا و جعفر شهری باف براین باورند که ناصرالدین شاه، دستور ساخت بنای تکیه دولت را پس از سفرش به ایتالیا و دیدن آمفی تئاتر باشکوه ورونا در اروپا و رویال آلبرت هال لندن، به معیرالممالک داد. سالنی برای اجرای تئاتر به همان نسبت باشکوه و با الهام از معماری غربی. اما شاه به خاطر احتیاط از مخالفت ها، نام این بنارا به تکیه مزین کرد آن هم تکیه دولت که نشان از اقتدار و قدرت شاه در حمایت از شعائر دینی بود. تکیه در فرهنگ ایرانی جایی است برای تکیه دادن و ماندن جهت درویشان و صوفیان یا گورستان و بقاع مشایخ صوفیان یا کاروانسرایی برای فقیران صوفیه و محل تعزیه و روضه خوانی آمده است. تکیه دولت تنها مکانی برای اجراهای تعزیه نبود، بلکه از نظر سیاسی هم مهم بود و بسیاری اتفاقات تاریخی و مهم آن روزگار یا در تکیه دولت رخ داده با حضور شاه در کنار مردم (البته در شاه نشین و بالاتر از مردم) به همراه سفرا و درباریان و مردم کوچه و بازار باهم در دیدن یک اجرای تعزیه نشانی از انسجام و مشروعیت حکومت هم بود و به شکلی نمایش قدرت شاه و انسجام او با مردمش هم بود. درنهایت تکیه دولت در سال 1290ه. ق ساختش تکمیل شد. سازه ای مدور با گنجایش 20 هزار تن برای تماشا، که از بیرون هشت ضلعی بود و از داخل به شکل استوانه کامل طراحی شده بود، سازه ای با ارتفاع 24 و عرض 34 متر، در سه طبقه کامل و یک طبقه سردابه، در زمینی به مساحت 2824 متر مربع که به گفته برخی، پی نه چندان مستحکمی داشت و روی خاک دستی بنا شد و همین بود که هرازگاه مقاومت ساختمان کم می شد و روند رو به ویرانی را زودتر می پیمود. چنانچه در دوره مظفرالدین شاه، طبقه سوم تکیه دولت تقریبا فرو می ریزد به همراه پوشش پارچه ای و بعد مرمت می شود و آن طبقه کم و پوشش بالایی با آهن متصل می شود. بنا به نوشته بهرام بیضایی، استاد نمایش ایرانی، در دوره مظفرالدین شاه، فرستادگان موسسه فیلمبرداری پاته فرانسوی در تهران، یک فیلم مستند از مراسم تعزیه تکیه دولت تهیه کردند. از اجرای تعزیه تا سربازگیری بعدها پس از دوران مظفرالدین شاه و گام های نخستین تجدد در ایران و بعدتر محمدعلی شاه قاجار، تعزیه رو به افول می گذارد و تکیه دولت که کم کم متروکه شده، رو به خرابی و کسی به این فکر نمی افتد که این مکان کهن که برای اجراهای تعزیه وگاهی مراسمات و تشریفات دربار استفاده می شد با این سکوی گرد در وسط می تواند سکویی برای اجرای تئاتر هم باشد. رضاشاه که به قدرت می رسد از این فضا در وسط شهر برای تئاتر یا اجراهای دیگر استفاده ای نمی شود. در سال های آغاز سلطنت رضاشاه تعزیه رفته رفته رو به افول گذاشت و در میان شهرها و روستاهای دورافتاده هم کم کم ممنوع شد و همین شد که مکان هایی مثل تکیه دولت متروکه می ماند. سرانجام در 1302 شمسی دستور تعمیر عمارت را می دهد تا از آن نه برای نمایش تعزیه و تئاتر که برای نمایشگاه محصولات وطنی اختصاص می دهد و در سال های نخست سلطنتش برای سربازگیری ارتش از این تکیه استفاده می کند. در سال 1304 مجلس موسسان برای عزل محمدشاه و به قدرت رسیدن رضاخان در آنجا تشکیل می شود. به نظر می رسد این آخرین حضور تکیه دولت در مراسمی رسمی بوده. براساس آنچه در تاریخ نوشته شده، تکیه دولت، در ماه های محرم و صفر، میزبان مردم کوچه و بازار می شده تا برای دیدن اجرایی که گاه از صبح تا غروب در دو نوبت به طول می انجامیده، حضور داشته باشند. مردم در آنجا تنها به تماشای تئاتر نمی آمدند بلکه به تماشای مردمان دیگر و شنیدن حرف های آن ها و گفت وگو با آن ها می آمدند. تکیه دولت، مکانی برای جمع شدن مردم، دیدن تعزیه و بسیاری تبادل های فرهنگی دیگر بوده. سالن گرد و استوانه ای تکیه دولت، امکانی را فراهم می کند که مردم بیش از اینکه اجرای تعزیه را ببینند تماشاچیان دیگر را که دورتا دور صحن تعزیه نشسته اند، هم ببینند و همین موضوعی است که تعزیه را از یک اجرای ساده به اجرایی پیچیده و چند وجهی بدل می کند. اجرایی که اتفاقا تماشاگران هم در آن دخیل اند و خود به نوعی با واکنش هایی که به هر اتفاق نشان می دهند در مقابل تماشاگرانی که روبه رویشان نشسته اند، شکلی پرفورماتیو و اجرایی هم به خود می گیرد. بسیاری از پژوهشگران براین باورند که اگر تعزیه در آن سال ها با همان روند، ادامه پیدا می کرد، حالا شاید تعزیه، زیبایی شناسی جهانی خودش را در هنر ملی و بومی ایران پیدا می کرد، اما با ممنوعیت ها و خراب شدن مکان های تعزیه مثل تکیه دولت این اتفاق نیفتاد. اگرچه در آن زمان تکیه های مردمی بسیاری برای اجرای تعزیه به راه انداخته می شدند اما تکیه دولت، سویه ای رسمی به آن داده بود. جالب است که هنوز تعزیه در تکیه های مردمی در روستاها و شهرهای دور و نزدیک ایران، گاهی اجرا می شود و هنری مردمی است. تئاترشهر، سازه 52ساله در معرض چالش مکان تئاتری، مکانی برای تئاتر، بعدی از طول و عرض و ارتفاع با سیمان و بتن و آجر و آهن. چقدر مهم است مکانی، نقطه ای معماری ای در یک بخش کوچکی از شهر متعلق به تئاتر باشد؟ شاید روند رو به فرسایش تئاترشهر از دهه 80 آغاز شد وقتی در سال 86 مترو تصمیم گرفت ایستگاهی در کنار این مکان تئاتری برپا کند؛ ایستگاهی که بیم آن می رفت که سازه تئاتری را تخریب کند و به فضای فرهنگی این مکان تئاتری قدمت دار، آسیب بزند. بسیاری به این اتفاق اعتراض کردند ازجمله مرحوم حمید سمندریان، اما درنهایت این مترو راه اندازی شد و یکی از شلوغ ترین ایستگاه های مترو تهران شد. هنوز هم وقتی در سالن های کوچک تئاترشهر در حال دیدن تئاتر هستی، لرزش عبور قطار مترو را از زیر پا حس می کنی. در همان سال ها بخشی از سازه معماری تئاترشهر که سه ستون بتنی بلند در محوطه آن بود که به شکلی زیبا موازی با هم و کمی دور از ساختمان گرد تئاترشهر وجود داشت، بریده شد و حوض روبه روی این مکان هم مدام تغییر کاربری می داد گاهی صحنی برای اجراهای خیابانی، گاهی مکانی برای نشستن و کم کم این محوطه از آن ترکیب معمارانه دور شد. از بیش از 10 سال پیش مدیران تئاترشهر هربار گفته اند که زنگ خطر این ساختمان دارد نواخته می شود و این سازه روبه ویرانی است. اما مسوولان به جای هزینه کردن برای تعمیر، مدام به فکر حصارکشی این مکان بودند تا مکانی را که باید در میان مردم باشد، با حصاری از مردم کوچه و گذر دور کنند! بعدها بحث حصارکشی تئاترشهر پیش آمد و حالا این محوطه حصارکشی شده و گویی به یک سازه گرد با محوطه ای نه چندان وسیع، با چشم انداز حصارها تقلیل پیدا کرده و این روزها هم با آوردن ویرانه ای از دل جنگ اخیر، چشم اندازی ویران دارد که تاثیر بصری زیادی بر مردم در گذر از این چهارراه و از این سازه قدیمی می گذارد. تئاترشهر با این روند نگران کننده به سمت تکیه دولتی می رود که هنوز افسوس ویرانی و حذفش برای بسیاری از ما هست. مکان تئاتری بخشی از زیست بوم جامعه است که در آن هنر زنده می ماند، روایت ها گفته و اجرا می شود، مردم همدیگر را می بینند و با هم گفت وگو می کنند، با دیدن یک تئاتر یا اجرایی به تفکر واداشته می شوند و تجربه مشترکی از دیدن و شنیدن و تفکر از سر می گذرانند، اما وقتی مکان های تئاتری رو به ویرانی می گذارند، این روایت ها از دست می روند. البته در سال های اخیر با جان گرفتن تئاترهای خصوصی، بسیاری از خانه های قدیمی و متروکه یا حتی حمام عمومی هم تغییر کاربری داده اند و به سالن تئاتر بدل شده اند. این تکثر مکان های تئاتری و تمرکززدایی از مکان های خاص تئاتری توانسته اجراهای تئاتر را گسترش دهد و امکان بر صحنه بردن را برای اهالی تئاتر بیشتر کند و اتفاقا کمی از سلطه انتخاب های فرمایشی برای اجرا و سانسور و حذف ها کم کند، اما مساله این مکان هایی که حالا تئاتری شده اند این است که باید شرایط تئاتر را فراهم کنند و نهادهای مرتبط با کمک به این تئاترها، امکان های اجرایی را برای آن ها بیشتر کنند. نویسنده: سپیده شمس |