ابراهیم عمار طی یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: در بیشتر مجموعه هایی که از پلتفرم پخش می شود، نکته ای روانشناختی وجود دارد از نحوه برخورد مشکلات احتمالی در زندگی و رفع مقطعی آن. به کرات دیده شده در این مجموعه ها، شخصیتی که برایش دلمشغولی ای ایجاد می شود، اعم از عاطفی یا مالی در چشم به هم زدنی، میزانسنی همیشگی برایش ایجاد می شود. میزی با چند شیشه مشروب، ته سیگارهای مصرف شده، حالت ناب مستی و خماری و احیانا نئشگی! پرسش اما چرایی استفاده از این میزانسن آشنا در بیشتر مجموعه ها نیست. آن سان که تنه می زند به سالی که تونل رسالت (حکیم) افتتاح شده بود و در اغلب فیلم های سینمایی، نمایی از این مکان وجود داشت؛ تاجایی که سندروم تونل رسالت از آنجا معروف شده بود. اینکه در کوچک ترین چالشی که برای فرد امروزی اعم از جوان، میانسال و کهنسال پیش می آید، سراغ الکل و دخانیات می رود؛ همان گفته مسئول وزارت بهداشت است که گفته، مصرف الکل در جامعه زیاد است و باید آن را بپذیریم. معاون وزیر بهداشت افزود: وقتی این مسائل را مطرح می کنیم، یک عده می گویند الکل کجا بود، کشور اسلامی مگر الکل مصرف می کند؟ بله. مصرف می کند، خوب هم مصرف می کند. اتفاقاً سرانه مصرف بالاست. اینکه مصرف الکل در جامعه زیاد است و اذعان بدان بشود یا نشود یا اینکه مورد پذیرش قرار بگیرد یا نگیرد و راهکارهایی هم در پیش، بحث این نوشتار نیست. آنچه اما مهم است؛ نشان دادن بی حدواندازه آن در این مجموعه هاست. در یک فیلم سینمایی، نهایت یک یا دو پلان اگر به تصویر درآید چنین صحنه ای؛ ولی کاربرد زیاد آن در پلتفرم ها، خود نقض غرضی است آشکار. توضیح آنکه صاحبان این آثار شاید برای رئال بودن قصه شان و اینکه برای مخاطب جلوه بصری و عینی داشته باشد؛ از این برداشت های ذهنی در کادر دوربین شان استفاده می کنند. غافل از اینکه در پس آن نمی اندیشند غیرمستقیم پالسی به جامعه و به طریقِاولی افراد دارای مشکلات عدیده می فرستند. توضیح آنکه مقصود و مراد این نوشته بسان خرده گیری و ایرادهایی نیست که بعضاً گروهای بسته فکری بدین مجموعه ها وارد می کنند؛ بلکه از منظر دیگری است. شرح اش آنکه، از زیادی نشان دادن مصرف الکل و استعمال دخانیات و مشتقات آن، امری اصلاح نمی شود. هرچند سازندگان این آثار در پی اصلاح ناهنجاری اجتماعی نیستند؛ بالمآل. ولی بازخورد نهایی آن هم خوردن پیاز و چوب، همزمان است و بس. مخاطب احتمالی این آثار چاره را در بزنگاه های خاص زندگی اش پناه بردن به مواد و الکل می بیند. گویی هیچ انگاره دیگری وجود ندارد. نمی گوییم در مقابل اش به معنویات و عبادت روی بیاورد که تصنعی بودن آن هم می تواند آشکارا مورد خرده های فراوانی قرار گیرد. این پرسش مطرح می شود که مابه ازای نخوردن الکل و دودنکردن دخانیات چیست؟ گویی جامعه و افرادی که به تصویر کشیده می شوند، هیچ راهکار جایگزینی ندارند. دم دست ترین آن، میزانسن و دکوپاژی است که مشاهده می کنند. نه حرفی دارند به شخص نزدیکی بزنند، نه مأوا و ملجایی که دردِدلی داشته باشند و نه اینکه اصولاً جمع و خانواده ای که در مواقع لزوم تکیه گاه شان باشند. نشان دادن مصرف الکل در زمان هایی که فرد دچار بحران است، کمکی به مخاطب نمی کند. اگر قصد آن است که تذکر داده شود، بسان آن مسئول وزارت بهداشت که مصرف الکل در جامعه بالاست، این راهش نیست؛ دوز مصرف را بالاتر می برد. می توان با پرداخت درست شخصیت ها و پس و پیش کردن قصه، دست کم زمانِ نشان دادن این صحنه ها را کمی تغییر داد، نه آنکه در کوچک ترین پیش آمدی، این الکل باشد که فریادرس افراد شود. این بحث در سریال و سینمای ما به حدی دم دستی شده که دیدن و تماشای سریالی چون امپراطوری بوردواک برای سازندگان این آثار توصیه می شود به جد؛ آن هم نه یک بار که چندین بار متوالی… |