فرارو- فیلم The Choral با بازی رالف فاینس، ترکیبی از کمدی و درام آرام است که لحظاتی دلنشین و موسیقایی را برای تماشاگر فراهم می کند. به نقل از گاردین، فیلم کمدی-درام کورال لذت های ساده یک بعدازظهر جمعه را به مخاطب ارائه می دهد و جدیدترین همکاری نیکلاس هایتنر و آلن بنت است. همکاری پیشین آن ها، The Lady in the Van محصول 2015، فیلمی سبک و عمدتاً فراموش شدنی بود که با بازی تیز و متفاوت مگی اسمیت ستوده شد، اما به دلیل تناقض در لحن فیلم با مشکل مواجه بود. برخلاف آن فیلم و دو اثر قبلی این دو همکار در سینما، کورال بر اساس یک نمایشنامه ساخته نشده است، اما در بسیاری از لحظات حس می شود که می توانست نمایشنامه ای باشد. برخی از دیالوگ های مستقیم و صحنه های کمدی، حس تماشای زنده و مخاطب خاص را القا می کنند، چیزی که در سینما کمی دور از انتظار به نظر می رسد. در صفحه بزرگ سینما، کورال کمی ناهمخوان است و تنها لحظات واقعی سینمایی آن به مناظر خیره کننده یورکشایر تعلق دارد. البته این فیلم وقتی رالف فاینس نقش آفرینی می کند، جلوه ای متفاوت پیدا می کند. فاینس نه تنها وزن و کلاس به فیلم می آورد، بلکه با بازی دقیق و ظریف خود، جلوه ای فراتر از دیگر بازیگران ارائه می دهد. پس از آثار اخیر او همچون Conclave و 28 Years Later ، این پروژه هرچند در سطحی پایین تری است، باز هم شاهد انعطاف پذیری فوق العاده این بازیگر هستیم. او در نقش دکتر گاتری، رهبر گروه کر، ظاهر می شود؛ شخصیتی که در سال 1916 توسط اهالی شهر استخدام شده است، در زمانی که جنگ و بحران، نظم اجتماعی را بر هم زده و بسیاری از مردم کشته یا مفقود شده اند و بسیاری دیگر در انتظار اعزام به جبهه هستند. گاتری مسئولیت ساختن و هدایت گروه کر را بر عهده دارد و این گروه، فرصتی برای بیان صدای کسانی است که پیش از آن فرصت شنیده شدن نداشته اند. انتخاب گاتری به عنوان رهبر گروه کر، انتخابی بحث برانگیز است؛ متخصصی که اعتبارش پس از جنگ کاهش یافته است. سال ها زندگی او در آلمان (جایی که به گفته خودش، مردم به هنر احترام بیشتری نسبت به بریتانیایی ها می گذاشتند) و ویژگی های شخصی اش او را در زمانی که ملی گرایی و دین اهمیت زیادی دارند، به ریسکی بزرگ تبدیل می کند. اما استعداد بی نظیر او به سرعت شهر را تحت تاثیر قرار می دهد، صداهایی را بالا می برد که پیش از آن شنیده نمی شدند و امید را به کسانی که به شدت نیازمند آن هستند، بازمی گرداند. فیلم با تعداد زیادی شخصیت سروکار دارد و سعی می کند داستان آن ها را در زمان محدود روایت کند. از جمله راجر آلام در نقش صاحب کارخانه ای که با عشق به موسیقی اما بدون استعداد دست و پنجه نرم می کند، رابرت امز به عنوان پیانیستی که شیفته رهبر گروه کر است، آلن آرمسترانگ در نقش مدیر مراسم تشییع جنازه با طنز تلخ، امیلی فیرن در نقش همسری که شوهرش بازگشته و او را مرده فرض کرده بود، آمارا اوکرکه به عنوان عضوی از ارتش نجات با احساسات عاشقانه درگیر و مارک آدی به عنوان عکاسی باز و لیندزی مارشال در نقش روسپی محلی. این حجم از شخصیت ها باعث شده برخی از داستان ها بیش از حد طولانی و برخی دیگر کمتر پرداخته شوند و تعادل روایت کمی به هم بخورد. مشکل دیگر این است که هرگاه بنت به مسائل پیچیده یا تاریک می پردازد، سریع به مناطق امن بازمی گردد. مؤثرترین لحظات فیلم، سخت ترین ها هستند؛ مانند غم پنهان گاتری برای عشق آلمانی خود، یا سربازی زخمی که از همسر سابقش برای یک لحظه آخر محبت می طلبد. این لحظات کوتاه هستند و فرصت کافی برای ایجاد اثر احساسی عمیق را ندارند. در عوض، حس کلی درباره تخریب جنگ و اهمیت جامعه برجسته شده اما به جزییات کافی پرداخته نشده است تا واکنش عاطفی بزرگ تری ایجاد شود. فیلم کورال حس راحت و دلپذیری را القا می کند و از سختی ها و تعصبات عبور می کند، اما نگاه آن کمی خوش بینانه و رویایی است؛ بیشتر شبیه تبلیغی برای محصولی دلنشین تا واقعیت زندگی. زمانی که اجرای بزرگ گروه کر می رسد، سبک فیلمبرداری و نورپردازی هایتنر کمی ضعیف و غیرمهیج به نظر می رسد و پایان بندی بنت نیز با ترکیبی نامنسجم ارائه می شود. انتظار می رود تماشاگران با هیجان برخیزند، اما انرژی کافی در فیلم برای این واکنش فراهم نشده است. به طور کلی، کورال فیلمی دلنشین با لحظات کمدی و موسیقیایی جذاب است و بازی رالف فاینس نقطه قوت اصلی آن به شمار می رود. اما تراکم شخصیت ها، روایت محدود و پایان بندی نامنسجم باعث شده که اثر نتواند به تمام پتانسیل احساسی و درام خود دست یابد. با این حال، تماشای مناظر زیبای یورکشایر و اجرای قابل توجه فاینس همچنان تجربه ای خوشایند برای علاقه مندان به درام های سبک و کمدی-درام فراهم می کند. |